با یاد کاظم کرده‌ام جان را معطر مرغ دلم تا کاظمینش می‌کشد پر خورشیدِ عالم‌تابِ صادق جلوه‌گر شد شهر مدینه شد ز انوارش منوّر از مقدمش پیچیده در هر گوشه‌ی شهر بوی گلاب و عود و بوی مشک و عنبر در گاهواره ذکر حق دارد به لب‌ها "وَالکاظمینَ الغَیظ" می‌خواند مکرّر در عرش حق،خیل ملک غرق سرورند آید ز هر سو نغمه‌ی الله اکبر آری دل هر شیعه‌ای شاد است اکنون شادست چون اکنون دل زهرای اطهر دارد هوای شیعه را آن نور،حتی؛ باشد اگر در کنج زندان مُحقّر باب‌الحوائج‌ بودنش را هر که فهمید در شادی و غم خانه‌اش را می زند در حاجت روا گردیده عمری شیعه‌ی او از لطف حق با سفره‌ی موسی ابن جعفر ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷 | | 👇🇯🇴 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5