💠 ارادت ارمنی به امام حسین (ع) رانندۀ آژانس بود. سن ‌و سالش حدود 50 را نشان می‏داد. شاید هم بیش‌تر. همین ‌که دهان باز کرد و گفت: ـ ببخشید آقا کجا تشریف میبرید؟ فهمیدم. با آن لهجۀ غلیظی که داشت، راحت میشد فهمید. بی ‏مقدمه پرسیدم: ـ ببخشید آقا، شما ارمنی هستید؟ او هم راحت و خونسرد گفت: ـ بله. چطور مگه؟ ـ هیچی همین‌ جوری. حتما بچۀ خیابون شیرمرد هستی؟ برگشت، نگاهی انداخت و با لبخند گفت: ـ از کجا فهمیدی؟ ـ خب ارامنه یا توی محلۀ مجیدیه زندگی میکنن یا خیابون شیرمرد. ـ نه خب جاهای دیگه هم هستن. ـ ولی شما اهل شیرمردی. ـ خود شیرمرد که نه، خیابون پدرثانی می شینیم. دیگر صحبت‌مان گل انداخت. اصلا من دربارۀ دینش چیزی نپرسیدم. خودش شروع کرد. گفت: ـ من از دین شما مسلمونا، عاشق دو تا امامتون هستم. خیلی برام جالب آمد. یک ارمنی عاشق دو تا از امام های ما بود. اصلا اجازه نداد بپرسم کدام؟ ادامه داد: ـ قبل از انقلاب، توی یه پادگان اطراف مشهد سرباز بودم. اونایی که با هم خدمت میکردیم، ارادت خاصی نسبت به امام رضا داشتند. یه شب یکی از سربازها حالش خیلی خراب شد. دکتر پادگان که فقط بلد بود آمپول بزنه، گفت این تا صبح دووم نمی ‏یاره. وسیله و امکاناتی هم که اون ‌رو ببریم شهر، نبود. بى‏چاره داشت بال ‌بال می‏زد. رفیقاش بالا سرش نشسته بودن زار زار گریه می کردن. یک ‌دفعه همه‌شون با هم داد زدن یا امام رضا، شما غریبی، اینم این ‏جا غریبه، خودت این جوون رو به مادرش ببخش ... خب من ارمنی هستم. به امام رضا احترام می ذاشتم، ولی اون اعتقادی که اونا داشتن، نداشتم. گرفتم خوابیدم. ولی اونا شروع کردند به دعا و راز و نیاز. هوا هنوز روشن نشده بود، صبح نشده بود که با سر و صدای اونا از خواب پریدم. اصلا باورم نمی ‏شد. اون‌ که گفتن مردنی‏یه، از همه سرحال‌تر بود. شنگول‌ِ شنگول. از اون ‌روز به بعد، هر وقت می‏رم مشهد می‏گم: آقا دَمِت گرم. ـ خب اون یکی دیگه امام کدومه؟ ـ این ‌رو که دیگه باید خودت بدونی. امام حسین. خودم و خونوادم عاشقشیم. من خونه‏ مون نزدیک "مسجد الرضا" توی خیابون پدرثانی ‏یه. ماه محرم که میشه، همه‏ مون مشکی می پوشیم برای آقا. شاید باور نکنی، برو از رفیقای خودت توی همون مسجد بپرس "وارطان" کیه؟ ماه محرم، من پای سماور مسجد هستم. چایی می دم دست عزادارها. اگه یه شب شام هیئت نبرم خونه، زن‌ و بچه ه‏ام می ریزن دم مسجد که ما امشب شام آقا رو نخوردیم ... بغض گلوم رو گرفته بود. این کی بود و ما ...