بگذار گمنام بمانم:
🌱
سیره شهــ🌷ــدا
در بین این روزمرگیها آقا ابوالفضل حواسش به همه چیز بود. روی پرداخت خمس سالانه حساسیت بالایی به خرج می داد. یک مرتبه برای محاسبه خمس سالانه با روحانی محل صحبت می کرد. همان موقع یک مقدار پول به یکی از دوستانش قرض داده بود. حاج آقا گفت: صبر کن تا پولی که قرض دادی رو پس بیارن بعدش خمست رو حساب کن.»
گفت: «حاجی! بـنـده خـدا نــداره که حالا قرض من رو بده.»
خمس پول نقدِ توی حسابش را خودش محاسبه می کرد. مواد غذایی در خانه را هم من باید حساب میکردم. می رفتم در آشپزخانه و یکی یکی مواد غذایی را می دیدم و بهش میگفتم. او هم قیمتش را می نوشت. وقتی مواد غذایی تمام شد، گفتم: «شاید محاسبه مون کم باشه ، ۵۰ تومن اضافه کن»
گفت: «باشه.»
چند وقت بعد، دیدم توی دفترش که خمس سالمان را محاسبه کرده و نوشته: به گفته کدبانو ۵۰ تومان دیگه اضافه شود با دیدن این جمله لبخند روی لبم نشست...
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی
برشی از کتاب
#عزیزتر_از_جان📚
🌿|