«بسم الله» 📌 گفته را نِگَر!!! وقت نهار، یاسین اومد پیشم و درباره‌ی مطلبی که استاد امروز در کلاس گفته بود یه پرسید... کمی سؤالش سخت بود و باید فکر می‌کردم، امّا به هر زحمتی بود جواب سوال رو پیدا کردم و براش توضیح دادم... وقتی من و یاسین داشتیم باهم مباحثه می‌کردیم، یکی از سال پایینی‌های مدرسه که اهل مطالعه هست، شاهد گفتگوی من و یاسین بود، بعد از خوردن خورشت چرب و چیلی؛ وقتی که داشتم آماده‌ی یه چرت کوتاه می‌شدم، اون آقا پسر اومد پیشم و بعد از یه سلام و علیک کوتاه، گفت: «ببخشید، من اتفاقی صحبت‌های شما رو شنیدم، به نظرم سوال ایشون با مسئله‌ی وجود رابطی حل میشه و...» همونطور که داشت صحبت می‌کرد، توی ذهنم گفتم، ببین د چه وضعی شده که این جوانک ناپخته آمده برای من مسئله حل کنه... بعد از تمام شدن صحبتش که مقارن شده بود با سنگین شدن پلک‌های من، گفتم شما برو فلان کتاب را بخوان، متوجه میشی اصلا در اینجا نوع وجود مطرح نیست!!! ... بعد از امتحان به شونه یاسین زدم، گفتم ماشالا آقا یاسین، استاد سوال شما رو تو داده بود، باز خداروشکر باهم بحث کردیم جوابشو پیدا کردیم و الاّ معلوم نبود درست بنویسم، یاسین هم خندید و گفت؛ این امتحانو مدیون سوال من هستیا!!! ...جواب امتحان رو که دیدم از تعجب شاخ دراوردم، از اون سوال حتی نیم نمره هم نگرفته بودم، رفتم پیش استاد؛ با توپ پُر گفتم: «استاد کجای جواب من غلط هست که هیچ نمره‌ای لحاظ نفرمودید؟!» استاد لبخندی زد و گفت: «اقای کشاورز، جواب شما اصلا ربطی به این سوال نداره؛ اینجا بحث در انواع وجود است و باید با مسئله‌ی وجود رابطی این رو حل بفرمایید.» استاد درست می‌گفت؛ جواب من غلط بود و این مسئله راهش همونی بود که استاد گفت، یعنی همونی که اون پسر سال پایینی گفت؛ چرا همون موقع متوجه درستی جوابش نشدم؟! امّا چی شد که ذهن من به اشتباه افتاد؟ بین این دو جمله که در ذهن من هست، چه چیز باعث شد من حرف پسر رو قبول نکنم؟ 🔸پسرسال پایینی گفت: بحث در نوع وجودات است و باید با مسئله‌ی وجود رابطی حل شود. 🔹استاد فرمودند: بحث در نوع وجودات است و باید با مسئله‌ی وجود رابطی حل شود. درسته. عبارت «پسر سال پایینی گفت»، ذهن من رو از جواب درست منحرف کرد!!! (عليه السلام): «به بنگر نه به آن» « را، از هركه برايت آورد فراگير، و به گفتار بنگر و به گوينده منگر» @negashteh | نگاشته