🔴ساعت ۲ شب تو کشور غریب جلوی ماشین رو گرفتند... ساعت ۲ شب تو کشور غریب جلوی ماشین رو گرفتند!😱 اون ها که جاده رو بسته بودند، لباس های سرتاسر مشکی پوشیده بودند و با عربی جملاتی رو فریاد می‌زدند که بجز من و راننده تقریبا کسی چیزی نمی‌فهمید!🥷 ناگهان یک نفرشون به سرعت درب ماشین را باز کرد! زن و بچه و پیر و جوون که از خستگی راه خواب بودند، چشماشون رو باز کردند و اتفاق عجیبی رخ داد... یک سینی پر از آب یخ تگری و یک سبد پز از فلافل به مسافران تحویل دادند! همه با لبخند به عراقی ها واکنش نشان دادند! و آب و ساندویچ ها رو از دستان پر محبت عراقی ها تحویل گرفتند. صاحب موکب که سن و سال تر بود جلو اومد و جملاتی رو به عربی تکلم کرد. دست و پا شکسته و به فارسی گفت: زائرین اباعبدالله بیفرمائید! ما در خدمت شومائیم! آب، شای عراقی، فلافل، غذا، حمامات و wc موجود. بفرمایید استراحت کنید. هلابیکم! هلابزوار ابوسجاد... تنها جملات فارسی که بلد بود همین بود، اما چشمانش بیشتر حرف میزد. لحظاتی با او چشم در چشم شدم. چشمانش حرف هایی میزد که تا عمق جان می‌نشست. گرمای وجودش از گرمای سوزان عراق بیشتر بود. با وجود اینکه برای اولین بار همدیگر را میدیدم، ولی انگار سال‌هاست که همدیگر را میشناسیم و از یک گوشت و خونیم. باید مجدد به راه میفتادیم تا در خنکای هوا به مقصد بعدی میرسیدیم. اشک در چشمانم جمع شد، و دوباره یاد این بیت محتشم افتادم: باز این چه شورش است که در خلق عالم است... ✍اویس ✅ کانال بدون سانسور | عضو شوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794