🔰زندگينامه سردار شهيد سيدمهدي يحيوي شهید یحیوی در سال 1341در کرج پا به دنيا گذاشت، او سومين پسر و پنجمين فرزند خانواده بود. از كودكي در دامان پر مهر مادر و توجهات پدر كه همراه با آموزش‏هاي مذهبي بود، بزرگ شد. از همان سنين كودكي با جلسات مذهبي و مسجد اُنس گرفت. اولين باري كه پا به كلاس گذاشت، در سن 6 سالگي بود. كه همراه با مادرش در كلاس‏هاي پيكار با بي‏سوادي شركت مي‏ كرد. بعد از سن 7 سالگي در دبستان مسلم بن عقيل (نورالحكما سابق) مشغول درس شد و تا كلاس پنجم در اين مدرسه درس خواند. پس از اتمام دوره راهنمايي به هنرستان صنعتي كرج رفت. اما به علت ضعف‏ هايي كه در اين دبيرستان بود راهي اصفهان شد و در يكي از هنرستان‏هاي صنعتي اصفهان مشغول به درس شد. بعد از دوره دوم هنرستان به علت برخي مشكلات مجدداً به كرج برگشت. بازگشت او مصادف بود با شروع انقلاب در ايران، اين دوران با قبل فرق مي‏كرد. چون دوراني نبود كه فقط به درس فكر كند. او به همراه دوستانش هنرستان را سنگر مبارزه عليه رژيم كردند و به هر نحوي كه بود با توزيع اعلاميه‏ هاي امام (ره)، پخش كتاب و عكس و نوار امام ايجاد بي‏ نظمي در شهر، رفتن به تظاهرات چه در تهران و چه در كرج، روزها پشت سرهم مي‏ گذشت. در اين ايام با ايجاد درگيري‏ هايي بين مردم و رژيم و نابودي‏ها به دست رژيم، حال ديگر زمان سازندگي بود. با فرمان امام (ره) با تشكيل جهاد سازندگي در آن مشغول به كار شد و به روستاها مي‏ رفت. در اين زمان بود كه دشمنان در غرب كشورمان با آهنگ خودمختاري كُرد شورش كردند. او با عده ‏اي از دوستان خود بدانجا رفت و براي دفاع از اسلام و انقلاب مشغول به نبرد شد. مدت 4 ماه در تكاب ديگر برادران با دشمنان جنگيد و بعد به كرج برگشت و به عضويت سپاه پاسداران در آمد. با شروع جنگ تحميلي در آبان سال 59 عازم جبهة جنگ شد و بعد از 2 ماه نبرد در آبادان و خرمشهر به كرج بازگشت. پس از چندي مجدداً عازم جبهه جنگ شد. او بارها دنبال فرصتي بود تا عازم جبهه‏ ها شود. چون خودش بارها گفته بود كه در خواب ائمه را ديده و به او گفته ‏اند به جبهه بيا تا ما را زيارت كني. در همين ايام بود كه به عنوان محافظ و پاسدار بيت امام انتخاب شد. او جزء اولين گروه بود كه عازم لبنان شد. بعد از 4 ماه در لبنان و با تلاش‏هاي بي‏ وقفه خود در راه صدور انقلاب و نابودي كفر و آمرزش رزمندگان لبناني به ايران بازگشت و مجدداً در شهر مشغول فعاليت شد. تا اينكه در اسفند ماه سال 61 بعد از عمليات والفجر مقدماتي مجدداً عازم جبهة جنگ شد. آري مهدي اين بار تصميم خود را گرفته بود. بايد به معبودش و معشوقش مي ‏رسيد و با اين تصميم عازم جبهه‏ هاي جنگ شد. او قبل از حركتش وعدة وصال يار را گرفته بود و قبل از رفتنش وصيت‏ نامة خود را نوشته بود و به روي نوار پياده كرده بود. او خودش به يكي از دوستانش گفته بود من چگونه و در كجا شهيد مي‏ شوم. و بالاخره زمان موعود فرا رسيد و با شروع والفجر1 او آماده وصال شد و در همين عمليات به ملكوت اعلاء پيوست.   🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج