🌕 رفقا بیاین احترام به والدین رو از شهدا یاد بگیریم مادر شهید حسن باقری می گفتند: حسن خیلی تند و تیز راه می رفت اما هر وقت با من راه می یومد ، آروم قدم بر میداشت که از من جلوتر راه نره... اونا کجا ، ما کجا؟! اونا جلو مادرشون راه نمی رفتن ، من صدام رو روی مادرم بلند می کنم شهید ماهانی با اینکه یه دستش قطع شده بود توی خونه رخت می شست وقتی مادرشون اعتراض می کردند ، با ادب می گفت: مادر! من خجالت می کشم توی خونه باشم و شما کار کنید... اونا منتظر بودند که پدر و مادرشون کاری ازشون بخواد تا انجام بدهند ، اما من از زیر خواسته های پدر و مادرم فرار میکنم رفقا ! زمانی به جایی می رسیم که , دعای پدر و مادر پشت سرمون باشه بیایم مثل شهدا بشیم بیایم به پاس زحمتایی که پدر و مارمون برای ما کشیدن ، نوکری شون رو کنیم بخدا زندگیمون نورانی میشه ... 🌑🌒🌓🌔🌕