بازخوانی کتاب به بهانه 💪 ♦️دستور صادر شده بود و موشکی که من شلیک کردم، قبل از اصابت، در نزدیک هواپیما منفجرش کردم که به هواپیما نخورد. پرسنلی که برای تماشا به بیرون از اتاق ریخته بودند، موشک را دیدند که در هوا منفجر شد و به نخورد و تنها کسی که قادر بود این کار را بکند، من بودم. پرسنل سایت ۴ خصوصا بچه‌های عملیات و نگهداری که تلاش کرده بودند تا موشک پرواز کند وقتی آمدند، به من گفتند: «محمد، زدی یا نه؟» گفتم: «دیستروی(انفجار موشک قبل از اصابت به هواپیما توسط پرسنل پدافند) کردم.» پرسیدند: «با کدام دستور این کار را کردی؟» گفتم: «به تشخیص خودم» بعضی‌ها خیال می‌کردند که راستی راستی مچ یکی از خائنان را گرفته‌اند و من هنوز شک داشتم که هواپیمای دشمن بود یا خودی که نزدم و این یعنی... 📚منبع: کتاب «شلیک به آسمان: خاطرات محمد مصطفوی‌فر رزمنده پدافند نیروی هوایی، نشر سوره مهر. ┄┅✧✾══✾🔸✾══✾✧┅┄ 🆔 @B_W_Tashkeelat