🌠☫﷽☫🌠 ♦️ انعکاس کشف حجاب ▪️یک روزنامه نگار برای مجله روشنفکر که مدیر آن دکتر رحمت مصطفوی بود برشته تحریر درآورده که در شماره ٤٣٣ مورخ ۵ شنبه ١٤ دیماه ١٣٤٠ در زیر عنوانهای ولوله و چادر برداری در میان خانواده ها و محافل و مردم. بسیاری از فامیلها برای اینکه زنهایشان از بیرون نیایند از مملکت مهاجرت کردند. گفتند انقلاب و خونریزی میشود جمعی معتقد بودند: دیگر عده ای می هیچکس نباید زن بگیرد. می کنند. مردان متدین قسم خوردند علیه بی حجابی کفن میپوشند و با دولت جهاد عده ای از حاجیها زنشان را طلاق دادند. ▪️.. به خانه یک دوست بسیار عالیمقام رفتم این مرد بزرگ که از رجال درجه اول بشمار میرفت و بی نهایت هم مورد توجه شخص شاه بود مدتی بود پیش من فرانسه میخواند هفته ای دو روز یا من بمنزل او می رفتم و یا او بمنزل من میآمد. این دفعه من رفتم. تا نشستم گفت: افسوس! امروز آخرین درسمان است. چرا؟ میروم بار و پا دسته جمعی با خانم و بچه ها ...؟ چطور ؟ بی هیچ سابقه، ناگهانی! بله وضع طوری است که نمی توانم بمانم! گمان بردم که مرتکب تقصیری شده و از چشم شاه افتاده است. با احتیاط توضیح خواستم گفت: بزودی کشف حجاب خواهد شد نمیتوانم بمانم! واقعاً تعجب کردم بمرد منجمد صاحب مقام بسیار عالی، اروپا رفته دنیا دیده! باحیرت گفتم: او هم با همۀ افراد خانواده اش رفت که رفت.... ▪️در سراسر تهران آنقدر روی این موضوع گفتگو می شد که مردم خواب و خوراکشان را فراموش میکردند بعضی طبقات خصوصاً بازاری ها ماتم - بودند. یک حاجی فلان التجار بسیار متمول را که در همسایگی ما بود و یکی دو ماه قبل عزای زن اولش را شکسته و یک زن خوشگل گرفته بود دیدم که چشمانش از حدقه بیرون آمده بود مثل اینکه گلویش را فشرده اند. از ته دل میگفت: کاش میمردم و این روز را نمی دیدم و ناچار بود به مجلس جشن برود و رفت. ▪️... یک حاجی بسیار مقدس در آن محفل بود که از نیکان روزگار بود. در بازار حجره داشت با من رفیق بود قسم خورد که از غیظش دو شبانه روز است یک لقمه غذا از گلویش پائین نرفته است. من قدری برایش استدلال کردم بخشم آمد و با سوگندهای مؤکد گفت: نخواهد شد، امکان ،ندارد هیچکس زیر بار نخواهد رفت. خون راه خواهد افتاد انقلاب خواهد شد هزارها نفر از مردان متدین قسم خورده اند که کفن بپوشند و مبارزه و جهاد کنند. زنان این طبقه نیز وحشت داشتند شاید در همان ایام از ده پانزده نفر از این زنان شنیدم که میگفتند هرگز پا از خانه بیرون نخواهند گذاشت. ▪️و باز همان روزها مرحوم ساعی خبرنگار روزنامه خبری آورد که چاپ نکردیم. خلاصه خبر این بود که چند نفر از آقایان با اسم و رسم و رفته اند زنانشان را طلاق داده اند. یک مرد با تقوی و با سواد ولی متعصب در همسایگی ما دو دختر زیبایش را که به مدرسه ناموس میرفتند و تا آن روز مثل همۀ دختر مدرسه ها با چادر بودند از مدرسه بیرون آورد که بی چادر نروند. ⏪منبع: تاریخ بیست ساله ایران صفحه ۲۷۸ نوشته حسین ،مکی نماینده مجلس در دوره ‌‌‎‎‎‎‎‎‌‌ ‌‌‎‎‎‌→🌥💛←@B_rang_khodaa