خلاصه کتاب گاو بنفش (ترجمه کتاب Purple Cow) در چنددقیقه: چرا استثنایی نبودن، معادل مرگ یک شرکت است! به این مثال خوب دقت کنید: دشتی پر از گاو را نگاه بیندازید و بگویید که چه می بینید؟ به احتمال زیاد تصویری که با رنگ های سیاه و سفید زیادی پر شده است. شاید در بهترین حالت چند تا هم رنگ یا لکه قهوه ای آن وسط دشت ببینید؛ اما همه این رنگ ها سیاه، سفید و یا قهوه ای برای تان عادی است و نظرتان را به خودش جلب نخواهد کرد! حال بیایید یک عدد گاو بنفش را وسط یک گله گاوهای سیاه، سفید و یا قهوه ای بگذاریم؛ آن وقت قطعا چشم تان و نظرتان به سرعت به سمت آن می رود. چرا؟! چون که گاو بنفش یک موضوع یا هدفی بسیار متفاوت است جملات برگزیده‌ی کتاب گاو بنفش: - به‌ جای تلاش برای استفاده از فناوری و تخصص‌تان به منظور تولید محصولی بهتر برای مشتریان معمولی، تلاش کنید مصرف‌کنندگان خود را تشویق کنید تا رفتارشان را به گونه‌ای تغییر دهند که موجب کارکرد بهتر محصولتان شوند. - اگر آینده محصولی بی‌همتا به نظر نمی‌رسد اگر نمی‌توانید آینده‌ای را تصور کنید که در آن بار دیگر افراد مجذوب محصولتان می‌شوند وقت آن رسیده است که درک کنید بازی عوض شده است. به جای سرمایه‌گذاری روی کالای مرده، سودها را برای ایجاد کاری جدید سرمایه‌گذاری کنید. - شرکت شما از چه شیوه‌هایی استفاده می‌کند که شامل پیروی از رهبر می‌شود؟ اگر شما آن فعالیت‌ها را محدود کنید و کار بسیار متفاوتی به‌جای آن‌ها انجام دهید، چه؟ با داشتن این آگاهی که با درجا زدن به جایی نمی‌رسید، فهرست شیوه‌هایی را تهیه کنید که با متفاوت بودن می‌توانید به هدفتان دست یابید. - چه چیز را می‌توانید ارزیابی کنید؟ این کار برای‌تان چه هزینه‌ای دارد؟ نتایج را با چه سرعتی می‌توانید در دست داشته باشید؟ اگر از پس مخارجش برمی‌آیید، امتحانش کنید. «اگر کاری را ارزیابی کنید، پیشرفت خواهد کرد.» در بخشی از کتاب گاو بنفش می‌خوانیم: یکی از راه‌های درک یک پروژه بزرگ این است که ببینید در دنیای واقعی چه چیز موجب موفقیت می‌شود و کشف کنید موفقیت‌های گوناگون چه نقطه اشتراکی دارند. با این حال این مسئله در رابطه با بازاریابی بسیار گیج کننده است. بین متل 6 و فور سیزنز چه نقطه‌ اشتراکی می‌تواند وجود داشته باشد؟ به‌ جز اینکه هر دو موفقیتی چشمگیر را تجربه و در زمینه هتل‌داری رشد کرده‌اند، در بقیه موارد کاملاً متفاوت‌اند یا وال مارت و نیمن مارکوس که هر دو در یک دهه رشد کردند یا نوکیا (که هر سی روز یک‌بار سخت‌افزارش را تغییر می‌دهد) و نینتندو (که پنجاه سال است همان بازی‌های پسرانه را بازاریابی می‌کند). این کار مانند رانندگی با نگاه به آینه عقب است. البته همه آن‌ها موفق بوده‌اند؛ اما آیا به ما کمک می‌کنند که پیش‌بینی کنیم فردا چه چیز موفق می‌شود؟ آنچه همه این شرکت‌ها مشترک دارند این است که هیچ چیز مشترکی ندارند. آن‌ها از دیگران مجزا هستند، روی لبه‌ تیغ‌اند، بسیار سریع یا بسیار آرام، بسیار قیمتی یا بسیار ارزان قیمت، بسیار بزرگ یا بسیار کوچک. دنبال کردن راه آن‌ها دشوار است، چون پیشرو هستند: کاری بی‌همتا انجام داده‌اند و آن کار بی‌همتا اکنون انجام شده است. اگر شما هم آن را انجام دهید، دیگر بی‌همتا نیست ⬅️معرفی کار و حرفه و هنر خود را به مابسپارید طراحی کننده خاصترین بنرهای تبلیغاتی👌