قرار بود با مادرش بیاید حرم مطهر هم دیگر رو ببینیم، من از گیت ورودی آقایان داخل رفتم و کنار پله ایستادم همزمان با من یه دختر خانم با چادر عربی یک لحظه دیدمش . با خودم می‌گفتم خدا اگر این باشه باز خودمو دلداری میدادم نه شایدم این نباشه .....😭 ادامه خاطره واقعی یکی از اعضا🤦‍♂😅👇 ‍‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 اخر شب رفتیم دیدیم دو تا دختر خانوم بازم نشستن سر مزار شهید حاتمی ،مزار خالی نمیشد ما حاجت بگیریم😁 فکری به ذهنم رسید و گفتم خانومها منو دوستمو میپسندید؟مات و مبهوت به ما نگاه میکردن منم خیلی جدی گفتم.......🤦‍♂ادامه ش🙈👆 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌