✨
🌹🌹 خاطراتی از شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
#قسمت_دوم
✅ راوی سردار چهارباغی
پس از اینکه 8 سال دفاع مقدس به پایان رسید، بنده در مقطعی فرمانده یکی از گروههای توپخانه سپاه شدم و مسئولیت آموزش نیروهای حزبالله در زمینه توپخانه و موشکی هم به ما واگذار شد.
از اینجا بود که رفت و آمد ما به لبنان شروع شد و بایستی یک سری مجوزها را از حاج قاسم میگرفتیم.
اینجا نقطه همکاری مجدد ما بود تا اینکه در سال 91 درگیریهای سوریه هم آغاز شد.
آن زمان آقای [شهید] همدانی فرمانده سوریه بود. حاج قاسم پیغام داد که بگویید چهارباغی بیاید وضعیت توپخانه ارتش سوریه را بررسی کند و یک گزارشی به من بدهد.
من هم به همراه 2 نفر از همکارانم به سوریه رفتیم تا گزارشی که خواسته بودند را تهیه کنیم
اشغال سوریه به سرعت پیش رفت. حتی بخشهای زیادی از خود دمشق هم در دست داعش بود و درصدد محاصره فرودگاه دمشق بودند که اگر این اتفاق میافتاد مشکلات خیلی زیادی به وجود میآمد.
به ما گفتند حاج قاسم در دمشق منتظر شماست. از فرودگاه تا خود شهر دمشق هم حدود 25 کیلومتر فاصله است.
ما سوار یک ون شدیم تا به محل ملاقات برویم. در مسیر، چندجا ماشین ما را زدند؛ یعنی به نزدیک جاده آمده بودند و ماشینهایی که به سمت دمشق میرفتند را میزدند.
حتی چند ماشین را دیدم که رانندههایشان کشته شده بودند و جنازههایشان کنار ماشین افتاده بود.
راننده ون هم نمیدانست اوضاع اینگونه است. ما هم خبر نداشتیم که تروریستها بخشی از مسیر را گرفتهاند. وقتی تیراندازی شد، تازه فهمیدیم که در دام افتادهایم.
ادامه دارد ...
اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعای شهادت
#قاسم_بن_الحسن