✨🇮🇷 سه سال است که هر بامداد جمعه در این ساعت به یاد حاجی می‌نویسم... شاید کسی نداند از این بامداد تا آن بامداد چه می‌گذرد و چه در دل من می‌گذرد و وقتی به دقیقه‌هایی می‌رسم که باید این پست را منتشر کنم چگونه واژه‌ها مانند رعد و برق په سرم هجوم می‌آورند و چه‌سان هر کدام دوست دارند جای قبلی را بگیرند. شاید در این سه سال خودم فکرش راذهم نمی‌کردم که این راه را ادامه بدهم، بنویسم و این ساعت را یادم نرود اما چیزی در وجود حاجی بود و آن وجود همچنان هم هست یکی مثل من را سر پا نگه داشته است، روحی بلند که همیشه در کنار خودم احساس می کنم و بالاتر از احساس آن را لمس می‌کنم و می‌فهمم. این وجود همیشه با من راه می‌رود، درس می‌دهد و به یاد می‌آورد که باید خدا دوستت داشته باشد تا بزرگ باشی، باید خدا را داشته باشی تا اینگونه عزیز دل همه باشی تا آدم فراموشکاری مثل من هیچ وقت این ساعت را یادش نرود و یادش بماند که باید آنقدر بنویسد و آنقدر بگوید و آنقدر کلمات را تکرار کند تا روز موعود فرا برسد... وه زود گذشتند این هفته‌ها... ‌و من همچنان می‌نویسم و واژه‌ها را دنبال می‌کنم تا لحظه رسیدن برسد. @baghdad0120