‌ • هر موقع می‌رفت بهشت زھرا آب برمی‌داشت و قبور رو می‌شست‌ و می‌گفت: با شهدا قرار گذاشتیم که من‌ غبار رو ا‌ز روی قبر اون‌ها بشورم و اونا هم غبار گناه رو از دل من بشورند!