من روز بله برونم بود بخاطر همه شوهرم که می‌خواست از ایران بره مجبور شدیم همون روز بهم محرم شیم💏 رفتیم سر مجلس باهم تموم که شد ما دوتا رو فرستادن طبقه بالا منم از صبح هیچی نخورده بودم تا حالا هم باهم تنها نبودیم عقدم نبودیم محرمیت بود توت فرنگی برامون آوردن منم هم خیلی خسته بودم هم خیلییییی توت فرنگی دوس دارم سرمو انداختم پایین تا تهش همشو خوردم یکی آخر هم میخواستم بزارم دهنم همسری داشت منم نگاه می‌کرد منم متوجه نبودم مچم گرفت گفت میخوای اینو بدی منم اینجا هستم یعنی مردم از خجالللللللت