داخل‌هرکدوم‌ازاین‌چادرهای‌سفید هلال‌احمر،هرکدوم‌هفت‌یاهشت‌نفر‌ می‌خوابیدیم،طوری‌می‌خوابیدیم‌ که‌به‌هم‌گره‌می‌خوردیم.من‌اون‌شب‌ حدودساعت‌سه‌ونیم‌ازخواب‌بیدار شدم.رفتم‌بیرون‌دیدم‌بابک‌‌کنارماشین‌ پتوگذاشته‌رودوشش‌داره‌نماز‌شب‌ می‌خونه!مااین‌روتوداستان‌ها‌شنیده‌ بودیم،تومناطق‌ندیده‌بودیم. ولی‌من‌دیدم... بابک‌این‌طوربود‌که‌شهیدشد:)! - 🌱 ‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌