نکته تفسیری صفحه ۶: میوه­ ی ممنوع: آدم و همسرش حوا، خوش و خرم در آن باغ زیبا قدم می­ زدند. زمان زیادی از خلقتشان نمی­ گذشت.[1] تازه چند ساعتی بود که با هم آشنا شده بودند. آدم خوشحال بود. از رازهایی خبر داشت که فرشتگان هم از آن­ها خبر نداشتند و چیزهای مهمّی می­ دانست. به­ همین سبب، تمام فرشتگان به دستور خدا مأمور شدند به او سجده کنند. البتّه نه این​که بخواهند او را بپرستند؛ بلکه آدم، نشانه­ ای از خدا شده بود که فرشتگان می­ بایست با احترام به او، خدا را خشنود می­ کردند؛ مانند کعبه که ما برای خشنودی خدا، به طرف آن سجده می­ کنیم. همه سجده کردند؛ ​جز ابلیس. او از جنّیان بود که با زحمت هزاران سال عبادت، به صف فرشتگان پیوسته بود و همراه آنان خدا را نیایش  می­ کرد؛ ولی حاضر نشد به آدم احترام بگزارد. خودش را برتر از آدم می­ دانست و می­ گفت که چون من از آتش آفریده شده­ ام و آدم از خاک، و آتش از خاک بهتر است، من به آدم سجده نمی­ کنم. خداوند از نافرمانی ابلیس خشمگین شد و او را از صف فرشتگان اخراج کرد. ابلیس هم سوگند خورد که تمام توانش را برای گمراه کردن آدم و فرزندانش به کار گیرد. خدا نیز آدم را از خطر ابلیس آگاه کرد. آری، آدم و حوا قدم می­ زدند و از گل و گیاه و میوه­ های آن باغ لذّت می­ بردند. ناگهان خلوت آدم و حوا به هم خورد. ابلیس برای انتقام آمده بود. آدم از او پرسید: «ای رانده​ شده، با ما چه کار داری؟» ابلیس گفت:«نگران نباشید. من خیرخواه شما هستم. آمده­ ام بگویم که می­ دانید چرا خداوند از میان تمام میوه­ های این باغ، میوه​ ی آن درخت را برایتان ممنوع کرده است؟» آدم گفت: «نه. چرا ؟» گفت: «چون اگر شما میوه​ ی آن را بخورید، دو فرشته می­ شوید. شاید هم جاودانه شوید و دیگر نمی میرید.» آدم به یاد سخن خدا افتاد که«اگر از میوه​ ی آن درخت بخوری، به زحمت می­ افتی. در این باغ، نه گرسنه می­ شوی و نه تشنه­. نه گرمازده می­ شوی و نه بی­ لباس. اگر امّا از میوه​ ی آن درخت بخوری، دیگر از این نعمت­ها خبری نیست و باید به جایی بروی که گرما و گرسنگی و تشنگی و بی­ لباسی دارد».  شیطان، سخنش را تکرار کرد و سوگند خورد که راست می­ گوید و خیر آن​ها را می­ خواهد. پس آدم و حوا به آن درخت نزدیک شدند، میوه­ اش را چیدند و از آن چشیدند، و سرانجام از آن باغ بیرون شدند و در زمین ساکن گشتند. آری، پدربزرگ ما که پیامبر و معصوم بود، گناه نکرد بلکه با بی­ توجّهی به توصیه­ ی خداوند، راه سخت­ تر را انتخاب کرد. باید توجه داشته باشیم که مجازات گناه، آتش دوزخ است، نه فرستاده شدن به زمین. خدا هم به حضرت آدم نفرمود اگر از میوه­ ی درخت ممنوعه بخورد، دوزخی می­ شود؛ بلکه فرموده بود اگر چنین کاری کند، از باغ سرسبزی که در آن قرار دارد، بیرون خواهد رفت. بنابراین حضرت آدم، مرتکب گناه نشد.  آری؛ هر چند آدم و حوا، فریب شیطان را خوردند، امّا از خدا خواستند که از اشتباه آن​ها چشم­ پوشی کند. خدا نیز آن​ها را بخشید و به آن دو و فرزندانشان وعده داد که اگر از دستورهای او اطاعت کنند، بهشتی هزاران مرتبه بهتر از باغ آدم و حوّا را به آنان هدیه می­ کند. [2] [1] . اقتباس از تفسیر المیزان، ج 1، ص 147 [2] . متن فوق از آیات قرآن کریم در سوره های بقره ، اعراف و طه اقتباس شده است.