╲\╭┓
╭ 🍃🌺﷽🌺🍃
┗╯\╲
🔴 جلسه 19
🔵 بخش پنجم
و چرا گفتند به اينكه اگر سوار بر مركبي هستيد نعمتي به شما رسيد توان سجود نداريد يك مقدار خم بشويد كه لااقل تأدبتان حفظ شده باشد؟ براي اينكه انسان اگر يك نعمتي به او رسيد مديون است. وقتي از ائمه (عليهمالسّلام) سؤال ميكنند حواس ما در نماز جمع نيست، حضوري نداريم. چه كنيم فرمودند با نافله آن نقصان نماز را جبران كنيد. عرض كردند در نافله هم اگر حواس ما جمع نبود چه كنيم؟ فرمودند: با سجدهٔ شكر جبران كنيد. اين همه فضيلتي كه براي سجدهٔ شكر هست براي آن است انسان كه اگر توفيق انجام يك عبادتي نصيب او شد تازه بدهكار است. تازه بايد شاكر باشد كه اين نعمت نصيب او شد. اين فيض نصيب او شد. اگر چنانچه آن تعاون طرفيني مشروع شد، زيد بتواند عمرو را كمك كند و عمرو هم بتواند زيد را كمك بكند پس هر يك هم ميتوانند از ديگري استعانت كنند. اگر چنانچه كمك كردن رواست پس زيد ميشود معين. اگر زيد شده معين، عمرو جايز است كه از زيد اعانت بخواهد. ميشود استعانت. اگر تعاون طرفيني رواست پس كل واحد معينند و مستعين. ممكن نيست كه تعاون روا باشد، يكديگر را انسان بتواند كمك بكند اما نگويد آقا به من كمك بكن. اينچنين نيست.
سؤال...
تفاوت انتساب سيئه و حسنه به خداي سبحان
جواب: اعمال بد گذشت به اينكه «ما اصابك من سيئه فمن نفسك»(34) منشأ همهٔ معاصي جهل است و عجز. مبدأ وجودي ندارد كه به رب العالمين استناد داشته باشد. كارهاي خير چون جنبهٴ كمالند و جنبهٴ وجودند و جنبهٴ خيرند به خداي خيّر جواد ارتباط دارد. اما كارهاي معاصي و شرور چون فقدانند و نقصند و أعدامند، به مبدأ بالذات نياز ندارند و از انسان ناقص بالاتر نميروند. وقتي كه بسياري از معاصي را در سورهٔ إسراء ياد كرد، آنگاه فرمود: «كل ذلك كان سيئه عند ربك مكروهاً»(35).
سؤال...
جواب: جهل و عدم علم كه امر وجودي نيست تا مستقل باشد. نداشتن است. آن جهتي كه وجود دارد خير است، آن جهتي كه شر است امر عدمي است. انسان از آن جهت كه غضبي دارد و عقلي ندارد يك كاري ميكند كه آن كار نسبت به قوهٴ غضبيه لذيذ و گواراست و نسبت به عاقله ناگوارست و ناسازگار. آن جهت نقصش باعث مخالفت او با عقل است كه وقتي تحليل ميشود همهٔ اين نقصها به هم ارتباط دارد و همهٔ اين كمالها به يكديگر. اگر غضبي داشت كاري انجام داد اين نسبت به قوهٴ غضبيه ملايم و گواراست. آن جهت وجودياش به همان قوهٔ غضبيه برميگردد. از اين كه مخالف عقل است، مخالف شرع است، مطابق با ما جاء به النبي نيست، از اينجا مسئلهٔ معصيت انتزاع ميشود. از اينجا مسئلهٔ شر بودن انتزاع ميشود.