✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
مرد بسیار ثروتمندی که ازحکیمی
دل خوشی نداشت
با خدمتکارانش در بیرون شهر با حکیم
و تعدادی از شاگردانش رو به رو شد
مرد ثروتمند با حالتی پر از غرور و تکبر
به حکیم گفت:
تصمیم گرفتهام پول خودم را هدر دهم
و برایت سنگ قبری گران قیمت تهیه کنم
بگو جنس این سنگ از چه باشد
و روی آن چه بنویسم
تا هر کس بالای آن قبر بایستد
و برای تو آرامش طلب کند شاد شود
و خندهاش بگیرد!
حکیم خندهای کرد و پاسخ داد
اگر خودت هم بالای سنگ قبر میایستی
سنگ قبر مرا از جنس آئینه انتخاب کن
و روی آن هیچ چیز ننویس
بگذار مردمی که بالای آن میایستند
تصویر خودشان را ببینند
و اگر هم آمرزشی طلب میکنند
نصیب خودشان شود
مرد ثروتمند که حسابی جا خورده بود
برای اینکه جلوی اطرافیانش
کم نیاورد با تمسخر گفت:
اما همه که برای دعای آمرزش
بالای سنگ قبر نمیایستند؟
و حکیم با همان تبسم گرم و صمیمانه
همیشگیاش گفت:
آنها آئینهای بیش نخواهند دید
آئینه چو نقش تو بنمود راست✨
خودشکن آئینه شکستن خطاست
『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
•⌈↝
https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr