🌳 رمان نرگس و لاله 🌳 + مامان لاله : از کجا اندازه های تورو میدونست؟ که اینقدر دقیق خریده؟🤨 _ لاله : مامانش دوخته ، از سایز چادر نرگس😁 چون اندازه مون مثل همه فقط من کمی بلندتر هستم🥲 مامان لاله متوجه شد که لاله از نرگس و مامان نرگس تاثیر گرفته🤔 خواست تا با مامان نرگس آشنا بشود و ازش بخواهد که دست از سر دخترش بردارد☝️ به این خاطر به لاله گفت : لاله جون به نرگس بگو مامانم دوست داره با مامانت آشنا بشه ، هر وقت برای مامان نرگس مقدوره من خوشحال میشم توی خونمون میزبان شون باشم😘 لاله خیلی خوشحال شد و گفت : چشم مامان🤩 خیلی دوست دارم نرگس بیاد خونمون🥳🥳 فردا لاله با نرگس درباره ی دعوتشان صحبت کرد ، نرگس هم خوشحال شد و گفت : حتما به مامانم میگم😄 نرگس درباره ی دعوت مامان لاله با مادرش صحبت کرد و با رضایت و هماهنگی مامان ها یک روز را تعیین کردند..💙🤍💙 . . بالاخره روزی که قرار شد مامان ها یکدیگر را ملاقات کنند رسید... ادامه دارد... کپی ممنوع❌ برای خواندن ادامه ی ❤️‍🔥 نرگس و لاله ❤️‍🔥 به کانال زیر بپیوندید🥺👇🏻 https://eitaa.com/Baserat_Amar_varrr