هدایت شده از ali Reza
🦋✨در محضر شهداء🌹👇 برایش صبحانه آماده کردم برگشت رو به من گفت: «آخرین صبحانه را با من نمیخوری؟!» خیلی دلم گرفت. گفتم: «چرا این طور میگی ، مگه اولین باره میری مأموریت ؟!». موقع رفتن به من گفت: «فرزانه سوریه که میرم بهت زنگ بزنم بقیه هم هستن چطوری بگم دوستت دارم؟ بقیه که میشنون من از خجالت آب میشم بگم دوستت دارم.» به حمید گفتم :«پشت گوشی بگو یادت باشه من منظورت رو میفهمم» . قرار گذاشتیم به جای دوستت دارم پشت گوشی بگوید یادت باشه ! خوشش آمده بود ، پله ها را می رفت پایین بلند بلند میگفت: «فرزانه یادت باشه! » من هم لبخند میزدم میگفتم :«یادم هست»💔 شهید 🌹 🌐 خبرگزاری بسیج کاشمر: 📱https://eitaa.com/Basij_Kashmar 📱https://rubika.ir/Basij_Kashmar ❖═▩ஜ•🍃🌸🍃••ஜ▩═❖