بعدِ نذرِ صلوات ، بالاخره یه ماشین از راه رسید
هنوز حرفی نزده بودم که راننده گفت ؛
تا فلکه ی بعدی بیشتر نمیرم خانوم
گفتم ؛ ممنون ، همینم غنیمته، دیرم شده
به فلکه رسید ، فلکه رو رَد کرد
گفتم پیاده میشم آقا
گفت؛ هوا گرمه ، ماشینم دیر گیر میاد
گرچه رام دور میشه ولی شما رو تا مسیرتون میرسونم
با زبون و قلبم ازش تشکر کردم
کرایه رو بهش دادم ، گفت ؛ کرایه نمیگیرم
گفتم؛ زحمت کشیدین
گفت؛ تا حالا خیلی بیشتر از کرایه م گرفتم !
فقط خانوم یه خواسته ای اَزتون دارم
با تعجّب و تردید گفتم ؛ بفرمایید
گفت ؛ ..
✍ ادامه دارد..