برای خرید مایحتاج خانه به بازار رفته بودم. هوش و حواسم حسابی به این جمع شده بود که چه جوری بین مثلث لیست خرید و قیمتها و موجودی ناچیز کارت بانکی تعادل بر قرار کنم که خانم شل حجابی کنارم ایستاد و گفت: ببخشید حاج آقا انتقادی از شما روحانیون داشتم، گفتم: بفرمائید درخدمتم، انتقاد شما را می‌شنوم. گفت: میشه بفرمائید چرا اینقدر به حجاب ما خانم‌ها گیر می‌دید و هیچ ایرادی به مردان هوس‌ران و چشم‌چران ندارید که با دریدگی و مزاحمتهای کلامی و بالاترش برای خانمهایی مثل من مزاحمت ایجاد میکنند؟ گفتم: ببخشید، منظورتون از خانم‌هایی مثل من، چیه؟ ویژگی خاصی مد نظرتون هست؟ گفت: یعنی مثل من چادری نیست و برای لباس پوشیدن راحته و به خودش سخت نمیگره؟ گفتم: حالا می‌تونم از شما سوالی بپرسم؟ گفت: بفرمائید. گفتم: شما چرا از بین این همه جمعیت حاضر در بازار مستقیم اومدید سراغ من و این مطالب را به من گفتید؟. گفت: خب معلومه لباس روحانیت پوشیدید و هرکسی سوأل و مطلب مرتبطی با دین داشته باشه سراغ شما میاد. گفتم: حالا با همین منطقی که فرمودید؛ یعنی لباس من پیام خاصی برای شما داشت و بر اساس پیام لباس من به سراغ من اومدید، فکر نمی‌کنید نوع پوشش و لباس شما برا آن دسته از مردان هوسران هم پیامی داره که شما را برای آزار کلامی و حرکتی انتخاب میکنن و سراغ کسایی دیگه نمیرن؟ دیدم حسابی رفت توی فکر و سبک و سنگین کردن حرفهای من که ادامه دادم: خواهرم، چه بخواهیم و چه نخواهیم، نوع پوشش من و شما در فضای عمومی [برای بقیه پیام داره] و قضاوت افراد را بدنبال داره و بر اساس آن رفتار وگفتار متفاوتی را برای برخورد با ما انتخاب میکنند. خود من بارها به جوانهای[بیمار دل] تذکر دادم که چرا سر مسیر ناموس مردم قرار گرفته و مزاحمت ایجاد می‌کنید و جواب شنیدم که حاجی مزاحمت چیه، اگه خود این خانوما طالبش نبودن، اینجوری توی خیابون نمی‌اومدند. ✍️ سیدحسن هاشمی جزی https://eitaa.com/Basir_MN