🔵 خاتمی، رهبر یا پیرو جریان اصلاحات عدم شرکت سید محمد خاتمی در انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبر اسفند 1402 برای او یک انتخاب آوانگارد، و قطعا تصمیمی دشوار بود که 45 سال به شرکت و دعوت به مشارکت پای صندوقهای رأی عادت داشت. پیام آن هم واضح است که مسیر اصلاحات از صندوق نمی گذرد. ولی این بماند. پرسش اصلی من این است که آیا خاتمی در قامت رهبر اصلاحات ظاهر شد؟ سال 1392 در روزهای پایانی احمدی نژاد و پس از حوادث تلخ 1388، بخش مهمی از طبقه متوسط شهری از کنش گری آرام و سیاست ورزانه درون نظام نومید شدند. برخلاف تصور آنها، متفاوت ترین شخصیت میان داوطلیبن ریاست جمهوری، شیخ حسن روحانی با شعارهای تند به قدرت رسید و دریچه امید برای امکان بازی سیاسی درون نظام مجددا احیاء شد. کمی بعد،‌ انتخابات 94 شروع می شد و جریان ضدانقلاب تلاش فراوانی برای حفظ شکاف میان ملت و نظام آغاز کردند. بدنه اجتماعی همچنان سرخورده از حوادث 88، همچنان دچار تردید است. شورای نگهبان طبق تعریف ذاتی از خودش تقریبا تمام چهره های مشهور اصلاح طلبان را ردصلاحیت کرد. فهرستی نیم‌بند از تک شخصیت‌ها و عموما نفرات گم‌نام از میان اصلاح طلبان برای مجلس و شورای شهر ساخته شد. حال به یک هل نیاز داشت تا پیروزی راحت تر شود. بعد از احمدی نژاد و شرایط دولت روحانی در مذاکرات هسته ای، عملا کفه ترازو به ضرر مجموع جریان اصولگرا بود، ولو اینکه بزرگترین مخالفان او از میان همین جبهه اصولگرا برخاسته بودند. در تحت این شرایط بود که «تکرار می کنم» خاتمی نقش آن هل دادن را ایفا کرد و برای تکمیل پیروزی 92، بدنه اجتماعی چپها فعال شدند. در شرایط کنونی، حتی اگر حوادث سال قبل شهریور 1401 رخ نمی داد،‌ برای بدنه اجتماعی اصلاحات رمقی برای حضور نبود. از بهار امسال این واقعیت عیان شده بود و نظرسنجی های آن دوره با نتایج نظرسنجی یک هفته قبل از انتخابات تفاوت چندانی نداشت. شورای نگهبان نیز بار دیگر به مأموریت خود عمل کرد و تقریبا کسی در فهرست آنها نمی توانست باشد. جبهه اصلاحات به خوبی می فهمید که حتی اگر لیستی هم معرفی کنید دیگر کسی از میان آنها قصد رأی دادن نخواهد کرد. بهترین راه کناره کشیدن بود. خاتمی در تمام این 20 سال اخیر،‌ حتی اگر همراهان او تحریم صریح یا ضمنی می کردند،‌ شخصا دعوت به مشارکت می کرد. اما این بار نکرد، خودش هم نرفت. او تابع جمیع شرایط شده است. این حرکت اگر چه جسورانه بود، ولی در مقام رهبری جریان خود نبود. بلکه بالعکس در مقام تبعیت از جریان خویش بود. او سال 76 در حالی به ریاست جمهوری رسید که احساس ناباوری بیش از مردم،‌ در خودش هویدا بود چرا که از ابتدا برای پذیرش شکست ثبت نام کرده بود. او در اوج اقتدار و محبوبیت در سالهای دوم خرداد توان رهبری دولت و جریان اجتماعی حامی خود را نداشت، و همواره متأثر از جریان حامی خویش بود. حال که جامعه از دوگانه اصولگرا-اصلاح طلب عبور کرده است و مرجعیت اجتماعی در جریان چپ وجود ندارد، خاتمی مانده بود و حوضش. توان رهبری که نداشت ولی می توانست تک روی کند مثل گذشته. ولی همین هم نکرد. ترجیح داد از بدنه اجتماعی خویش پیروی کند. اگر شرایط بهبود یافت،‌ شک نداشته باشید،‌ حتی اگر همه چهره های آنها ردصلاحیت شود،‌ خاتمی دوباره «تکرار» خواهد کرد. ✍دکتر مجید بهستانی https://eitaa.com/Basir_MN