💠انحراف در 🔹برای درک بهتر مفهوم انتظار و تببین هدف اصلی آن، جا دارد متون اصیل اسلامی و لحن گوناگون روایات انتظار را مورد اشاره قرار داد؛ شخصی از امام صادق(ع) درباره کسی که انتظار ظهور حکومت حق را می‌کشد و در این حال از دنیا می‌رود، سؤال کرد. ایشان فرمودند: او همانند کسی است که با پیامبر اکرم در مبارزاتش همراه بوده‌است.¹ ⚪️این مضمون در روایات بسیاری با تعابیر مختلف نقل شده‌است. در روایات دیگری آمده: مرگ در راه انتظار ، همانند شمشیرزنی در راه خداست² و در روایاتی دیگر شخصی که در راه انتظار فرج بمیرد، همانند کسی است که در زیر پرچم قائم بوده است²، عنوان شده‌است. در دسته‌ای دیگر از روایات چنین شخصی همانند کسی است که پیش روی پیامبر جهاد کند.³ ↩️چنانچه مشاهده می‌شود، تشبیه‌های بسیار دقیق و عمیق روایات، روشن می‌سازد که نوعی رابطه و تشابه میان مسئله انتظار، جهاد و مبارزه با دشمن در آخرین شکل خود وجود دارد. در روایات متعددی نیز داشتن انتظار چنین حکومتی، به عنوان بالاترین عبادت معرفی شده‌است، این مضمون در بعضی از احادیث پیامبر و امام علی(ع) نقل شده‌است که «أفضل‌ُ العبادةِ إنتظارُ الفرجِ» این احادیث، اهمیت انتظار و منظور از فرج و منتظر واقعی را تبیین نموده و تنها درخواست‌کننده فرج و ذاکر و عجّل فرجهم را منتظر نمی‌شمارد، بلکه تعابیر روایات یاد‌شده، همگی حاکی از توأم با جهاد وسیع و دامنه‌دار است. اما انتظار در دیدگاه جمعی از شیعیان معاصر که انجمن حجتیه از بارزترین مصادیق آن است، مفهومی منفعل و منفی دارد. طبق این دیدگاه، انقلاب امام عصر، به دو چیز بستگی دارد: ۱. زمینه‌های منفی موجود در جامعه، مثل تبهکاری‌ها و ستم‌ها‌. ۲. ایمان و اعتقاد مردم به اسلام. 🔹از نظر این افراد، باید این دو عامل تقویت اسلام به توده‌ها شناسانده شود و یک رشته اصلاحات اعتقادی صورت گیرد. ازاین‌رو، رسالت انسان منتظر در دوران غیبت، عبارت است از: تلاش برای سازندگی خود و دیگران، اصلاح محیط و به‌ راه‌ آوردن منحرفان از اسلام؛ البته، نه در بعد سیاسی، حکومتی و اقتصادی، بلکه صرفاً در بعد عقیدتی، آن هم محدود و منحصر در مبارزه با مصلح‌نماها و کسانی که فریب آنان را خورده‌اند. انسان باید فراهم‌سازی کند؛ یعنی نیرو و امکانات خود را بالقوه نگه دارد و آماده باشد تا فرمان فرمانده کل قوا، یعنی امام عصر صادر شود، نه اینکه با این امکانات در عصر غیبت با ستمگران و مفسدان، ستیز کنند. ۱. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، جلد ۱، صفحه۲۷۳ ۲. همان، صفحه۳۷۱ ۳. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، جلد ۵۲، صفحه۱۴۲ https://eitaa.com/Basir_MN