🔴 بیانات تاریخی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جلسه‌ای صمیمی با فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در تاریخ ۱۳۶۷.۵.۱۰ [صفحه ۲ از ۳] پیشنهاد من به امام این بود که شما بیایید یک حَکَمی را - من نگفتم یک هیأت - گفتم یک شخصی را به عنوان حَکَم معین کنید که هر جا من و آقای موسوی اختلاف نظر پیدا کردیم در وزیر، آن حَکَم بگوید این، حرفش تمام باشد. امام گفتند این خوب فکری است. من سه نفری را معین می‌کنم؛ سه نفر معین کرد. سه نفر هم مورد رضایت من است. یکی آقای هاشمی، یکی آقای موسوی اردبیلی، یکی آقای حاج احمد آقا. خیلی خب، ما گفتیم بسیار خب، من خودم رفتم به برادر‌ها حکمیت را ابلاغ کردم - سال ۶۴ - و گفتم این پیشنهاد من به امام بوده. بنده هم می‌خواهم کار و تکلیف الهی انجام بگیرد؛ من چه کار دارم که کی می‌آید، کی می‌رود؟ هر کی می‌خواهد بیاید، هر کی می‌خواهد برود. این را شما بدانید، الان هم هر کسی می‌خواهد بیاید، هر کسی می‌خواهد برود، برای بنده یک سر سوزن والله تفاوت نمی‌کند. من فقط حجت شرعی داشته باشم، بتوانم فردا جواب خدا را بدهم. اگر حجت شرعی داشتم، جواب شما‌ها و جواب ملت را خواهم داد. من از جواب دادن اصلاً باکی ندارم. هر کسی بگوید آقا چرا؟ می‌گویم که وظیفه‌ام بود؛ دهان‌ها بسته می‌شود. من باید آنجا را قرص کنم. حجت را سر قضیه نخست‌وزیر هم به امام گفتم. گفتم آقا من حجت شرعی می‌خواهم، این جوری برای من حجت شرعی نیست؛ حجت شرعی به من بدهید، من اقدام می‌کنم. امام هم حجت شرعی به من داد، من هم اقدام کردم. سر قضیه وزرا هم همین بود، من گفتم آقا حکمیت، حکمیت را هم امام معین کردند. این حکمیت هم به لطف الهی در حدود ده، یازده مورد بین من و آقای نخست‌وزیر اختلاف سر وزرا بود - به نظرم ۱۱ مورد بود - در ده، یازده مورد، ۱۱ تا رأی به نفع آقای نخست‌وزیر دادند، بنده هم هیچ اظهار نگرانی نکردم. همان وزرا بودند که وقتی نخستین جلسه هیأت دولت تشکل شد، من آمدم بیرون مصاحبه کردم - همه‌تان شنیدید قاعدتاً - گفتم بسیار هیأت دولت خوبی است، چهره‌ها، چهره‌های پرنوری هستند، چهره‌های باصفایی هستند؛ من محیط صفا اینجا دیدم و اعتقادم هم واقعاً این است که باید از این‌ها حمایت کرد، تا الان هم حمایت کردم. این حرف‌هایی هم که دارم به شما‌ها می‌زنم، به کمتر جمعی ممکن است من بزنم این حرف‌ها را. حالا ممکن است یک فرد، دو فردی، اما به جمع‌ها من این حرف‌ها را نمی‌زنم. برای خاطری که ظرفیتش را ندارند. شما ظرفیتش را دارید، باید بدانید این را. آن وزیری که من تعیینش نکردم، با حکمیت آمده، آن حرف من را گوش نمی‌کند؛ حالا شما هم هر چی دلت می‌خواهد، می‌گویی. قبل از این جریان هم من به یکی از برادران وزرا - وزیری است که اسمش هم تو همین جلسه آورده شده - یک چیزی را من نوشتم. آن برادر جواب من را نوشت. کاغذ نوشت که مثلاً یک بهانه‌ای آورد. من دوباره جواب نوشتم که آقا این بهانه است، اینی که شما نوشتید، این درست نیست، ‌این بهانه است؛ همانی که گفتیم عمل کنید. آن برادرمان باز یک جواب نوشت که آره، مثلاً به این دلیل فلان. خب من که ول‌کن معامله نیستم که باید دنبال کنیم قضیه را تا به جایی برسیم. این مال سال ۶۳ است یا اوایل ۶۴، قبل از دوره دوم ریاست جمهوری. من دوباره، سه باره نوشتم؛ این‌ها همه‌اش محفوظ است. این‌ها کاغذهایی است که هست توی سوابق و پرونده‌های دستگاه ما؛ موجود است در دفتر. ایشان در جواب چون دید نمی‌تواند هر چی بنویسد ما جواب می‌دهیم، نوشتش که برای اینکه وقت مثلاً ریاست محترم جمهوری و این‌ها به مکاتبه و این‌ها تلف نشود، من دیگر بعد از این جواب نامه را نمی‌دهم! این یعنی تا این حد یک وزیر گستاخی می‌کند. بنده هیچ ضعیف نیستم. این را شاید بدانید، من آدمی هستم که به فضل پروردگار زحمت را بر تن خودم و بر جان خودم تحمیل می‌کنم؛ من تنم از زحمت نمی‌ترسد. هیچ لذت و آسایشی را که به طور معمول وجود دارد، بنده دنبالش نیستم؛ نه اینکه اگر لذت بیاید، پس می‌زنم. اما اصلا بدن من احتیاج به لذت ندارد. روی زمین خوابیدن، تنها خوابیدن، گرسنگی کشیدن، حتی سختی‌های روحی را من می‌توانم تحمل کنم؛ به هیچ‌وجه احتیاج به هیچ‌ کس و هیچ چیز و هیچ مقامی ندارم که بخواهم از آن ملاحظه بکنم. آدم دنبال‌گیری هستم، آدم این‌جوری قوی است. ... آدمی که این جور است، از گروه فشار نمی‌ترسد؛ دنبال آسایش و راحتی خودش نیست؛ این آدم، ضعیف نمی‌تواند باشد؛ من ضعیف نیستم. اما وقتی که امکان قانونی من ندارم، فشار قانونی نمی‌توانم روی مقامی بیاورم، بنده مسئولیت آن مقام را به عهده نمی‌گیرم. https://eitaa.com/Basir_MN