💠 شهادت امام حسن علیه السلام طفل بودم از جفاي روزگار اوّل از داغ پيمبر سوختم از سقيفه مردم هيزم به دست آمدند و بار ديگر سوختم چشم من شد سرخ همچون ميخ در با شرار آتش در سوختم مادرم در شعله ها تنها و من از صداي آه مادر سوختم خون مادر بود جاري پشت در از غم مرگ برادر سوختم خواهرم در زير دست و پاي بود بهر حفظ جان خواهرم سوختم مادرم در بين آن نامحرمان من ز غيرت همچو حيدر سوختم پهلويش بشکسته بود و مي دويد بهر آن جانباز رهبر سوختم از فلک تا ماه را سيلي زدند بر زمين افتاد اختر سوختم کرد او با دستهاي بي رمق چادر خاکيش بر سر سوختم خواهر مظلومه ام زينب بيا در برم طشتي بياور سوختم تو ز قحط آب مي سوزي حسين من گر از آب اي برادر سوختم . https://eitaa.com/Basir_MN