#برگی_از_خاطرات_شهدا
سال91 با حاجی رفتیم سوریه، در حال زیارت در مسجد اموی بودیم که متوجه خانمی افغانستانی شدیم که هر جا در مسجد می رفتیم پشت سر ما می آمد، دو دختر کوچک هم همراهش بودند، وقتی به مقام راس الحسین علیه السلام رسیدیم، نزدیکتر آمد و به من گفت:
خانم، وقتی در خیابانها قدم می زنید، آهسته صحبت کنید، چون تکفیریها برای سر زنان ایرانی جایزه گذاشتهاند...
من خیلی نگران شدم، به حاجی گفتم: باید برای ما چادر عربی و پوشیه بخرید تا ما شناسایی نشویم، حاجی خندید و گفت:
شما از ایران آمدهاید اینجا تا این مردم مظلوم قوتقلب بگیرند و به نتیجه نهایی مقاومت، امید پیدا کنند...
راست می گفت؛ مردم سوریه از دیدن ما خیلی تعجب میکردند و با شعف خاصی میگفتند: اهلا و سهلا...
شهید #اسماعیل_حیدری🥀
https://eitaa.com/Bayynat