🔅 از این شاهزاده چیزی میدونستید؟!
یه چشمه رو ژرار دو ویلیه فرانسوی واسمون نوشته👇🏼
🔹روزی شاپورغلامرضا پسر رضاخان که در رامسر باغی داشته، شهردار را میخواهد و میگوید: در صندوق شهرداری چقدر پول هست؟ شهردار جواب میدهد: فلان قدر! میگوید باغ مرا از این پول کابلکشی کنید، شهردار در جواب میگوید: این پولِ مختصر برای سیمکشی روستاهاست.
🔹شاپورغلامرضا میگوید: گور پدر روستائیان! فورا باغ مرا کابلکشی کنید و پای هر چنار هم نورافکن بگذارید! شهردار ناچار میشود چنین کند.
🔸 پس از اتمام کار، شاپورغلامرضا در باغ حاضر میشود و میبیند کنتوری بر دیوار گذاردهاند، میپرسد این دیگر چیست؟! شهردار میگوید: کنتور برق است! شاپور غلامرضا با عصبانیت میگوید: این کثافت را بردارید؛ مگر پول برق را باید از من بگیرید! شهردار چنین میکند و شاپور غلامرضا به عنوان انعام، یک نیمپهلوی به او میدهد.
▫️ منبع: کتاب شکوفایی دیکتاتوری/نوشته ژراردوویلیه فرانسوی /ترجمه دکتر شمس الدین امیرعلایی (وزیر اقتصاد و وزیر دادگستری در زمان پهلوی) /صفحه156
https://eitaa.com/Bayynat