چوپان و مار گرفتار در آتش
چوپانی ماری را از ميان بوته های آتش گرفته نجات داد و در خورجين گذاشته و به راه افتاد.
چند قدمي که گذشت مار از خورجين بيرون آمده و گفت:
به گردنت بزنم يا به لبت؟
چوپان گفت:
آيا سزاي خوبي اين است؟
مار گفت:
سزاي خوبی بدی است. قرار شد تا از کسي سوال بکنند.
به روباهی رسيدند و از او پرسيدند.
روباه گفت:
من تا صورت واقعه را نبينم نميتوانم حکم کنم. پس برگشته و مار را درون بوته های آتش انداختند،
مار به استمداد برآمد و روباه گفت:
بمان تا رسم خوبی از جهان برافکنده نشود...
@afzal_alanis