🔻 مادر شهید 🔹یک روز با من تماس☎️ گرفت گفت مادر به همین زودی می‌خواهم بروم "کربلا" همه کارهایش این طورغافل گیر کننده بود خوشحال شدم. 🔸کمتر از سه روز پاسپورتش📖 را آماده کرد و به رفت. وقتی برگشت واقعا تحول عجیبی در او احساس می‌کردم بیشتر از غریبی و یارانش می‌گفت. 🔹مدت کمی نگذشته بود که گفت: مادر به مهم دیگری خواهم رفت دلم گواهی بد می‌داد😢 گفت: نگران نباش به یک دوره موتور سواری می‌رویم. زنگ زدم به برادرش او هم گفته‌اش را تایید کرد. 🌷 🌹🍃🌹🍃