«ايشان پاسدار بودند و من چون پاسداران را دوست داشتم و او فردى با ايمان بود، جواب مثبت دادم.» در روز تولّد امام حسين(ع) عقد كرديم. ايشان به من گفتند: «اشكالى ندارد كه من با لباس سپاه سر سفره‏ ى عقد بنشينم.» گفتم: «من افتخار مى‏ كنم. «به نماز مقيّد بود. در سر سفره ‏ى عقد از من پرسيدند: آيا نمازتان را خوانده ‏ايد؟ تا صداى اذان را مى‏ شنيدند، بلند مى ‏شدند، وضو مى ‏گرفتند و نمازشان را مى ‏خواندند. به من هم مى‏ گفتند: شما بياييد نمازتان را بخوانيد. بعد از مراسم عقد، اوّلين جايى كه رفتيم حرم مطهّر امام رضا(ع) بود. به خانواده ‏هاى شهدا احترام مى‏ گذاشت. می ‏گفت: «در حضور خانواده‏ هاى شهدا نخنديد، چون آن ‏ها ناراحت مى‏ شوند.» اگر فرزند شهيدى را مى‏ ديد در آغوش مى ‏كشيد و بسيار گريه مى ‏كرد. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 ●ولادت : ۱۳۳۵/۳/۲ مشهد ●شهادت : ۱۳۶۶/۱۲/۲۶ بمباران‌هوایی ، خرمال‌عراق ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin