#خاطرات_شهدا🌷
💠شهیدی که
#هرهفته از مزارش مادرش را صدا میکند..علاقه زیادی به امام (ره) داشت، حتی
#یکبار هم موفق شد به دیدار امام (ره) برود، بعد از آن دیدار بسیار متحول شده بود و بدجوری
#عاشق 💓امام (ره) و روحانیت شده بود تا جایی که
#عکس🖼 های امام (ره) را به صورت کلیشه درست می کرد
💠و با اسپری در و دیوار شهر و همچنین دیوار کارخانه را پر از عکس امام (ره) کرده بود●عاشق 💘و شیفته روحانیت بود، زمانی که
#شهید دستغیب به شهادت رسید خیلی گریه 😭می کرد و می گفت: - ای کاش من بجای او تکه تکه می شدم و فدایش می گشتم.
●روزی سید مهدی از جبهه آمد و گفت: -
💠 مادرجان! بازهم
#جدّم به دادم رسید. در حال انجام عملیات بودیم؛ در محوری که ما بودیم تمامی نیروها
#شهید شدند و من در آنجا تنها ماندم، راه را گم کرده بودم و نمی دانستم به کدام سمت باید بروم. آنقدر جدم حسین(ع) و اربابم
#ابالفضل را صدا زدم که به طور تصادفی و غیر ممکن نیروهای خودی مرا پیدا کردند.
💠●هر سال روز مادر که می شود خواب می بینم
#سیدمهدی روی سرم گلاب می پاشد، هدیه ای به من می دهد و
#پیشانی ام را می بوسد.
●هر هفته
#پنج شنبه ها بر سر مزارش می روم و هنگامی که قبرش را می شویم، ناگهان از دِل
#قبر سید مهدی مرا صدا می زند و چند بار می گوید: - مامان!
#شهید_سیدمهدی_غزالی🌷
#شهید_محمدحسین_حدادیان 🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin