*﷽* چشم های حاجی بر اثر شیمیایی نابینا شده بود. حاجی را برای زیارت به حرم امام رضا (ع) بردن. چشم‌هایش نمی‌دید. خودش می گفت : گریه زیاد کردم. دلم گرفته بود و تنها بودم. متوسل شدم به خدا و ثامن الائمه که اگر خدا راضی است ، اگر حضرت رضا شفاعتم را می کند ، بینایی ام برگردد. صبح آن روز وقتی چشم‌هایش را باز می‌کند همه جا را به وضوح می بیند. می گفت : تو بیمارستان لحظه که دیدم دارم می‌بینم و شفا پیدا کرده ام.بی اختیاردست پرستار را گرفتم و گفتم : من دارم می بینم! که متوجه شدم دست نامحرم را گرفتم و سریع رها کردم. اما عوارض شیمیایی اش مانده بود. صورتش ، دست ها و قسمت هایی که در معرض پرتو شیمیایی قرار گرفته بود ، کاملا سیاه و سوخته شده و حالت بدی پیدا کرده بود. مدام تب و لرز شدیدی به او دست می‌داد... از اون می پرسیدند : چی شده؟ جواب می داد : چیزی نیست این قسمت بوده که رو سفید بریم و روسیاه برگردیم. مهم نیست پس از مدتی پوست می‌اندازیم و خوب می شویم. 📚 : دل دریایی 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin