طالبان؛ گروهکی که با شعار صلح آمد روی کار، اما خیلی زود نقابش را کنار زد و افتاد به جان مردم. وقتی به کابل رسیدند، مجاهدان افغانستانی در دره پنج شیر پناه گرفتند. احمد شاه مسعود، قهرمان ملی افغانستان هم به بنبست رسیده بود انگار. دست به دامان حاجی شد. خیر سردار به تمام برادران مسلمانش میرسید، رفت پیش احمد شاه مسعود؛ فکرهایشان را گذاشتند روی هم و طراحی عملیات کردند.
هشت صبح با تلفنهای ماهوارهای ثریا زنگ زد. تهران بودم. گفت: «تا امشب دوتا آتشبار توپخونه باید توی دهنه پنج شیر باشه.» با عقل و منطق جور درنمیآمد. دو آتشبار توپخانه یعنی دوازده قبضه توپی که هر توپ دو تریلی بار است. دو تریلی مهمات بار مبنا، تازه سه چهار خدمه و ابزار یدکی و وسایل تنظیف هم میخواست.
ساعت دو بامداد آتشبارها رسید به دهانه پنج شیر. شش صبح هم آتشبازی مجاهدان افغانستانی شروع شد. آنقدر آتش ریختند که طالبان داشت دیوانه میشد. نقشه حاجی این بار هم درست از آب درآمده بود؛ طالبان مگر چارهای جز عقبنشینی داشت؟
راوی: حسن پلارک | منبع: سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، ص 48
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی