📝 چند روز قبل از اینکه به مأموریت آخر برود، جلسه ما در ساختمانی در تهران برگزار شد. داعشی‌ها شب قبل منطقه را بمباران کرده بودند و ۲۵ نفر از نیروهای حشدالشعبی شهید شده بودند که حاج قاسم خیلی ناراحت بود و پشت خط با بچه‌های آن طرف داشت دعوا می‌کرد که چرا متفرق نبودید و اینچنین شد. من هم نشسته بودم و دیدم ناراحت است، حرفی نزدم. هر چه حاج قاسم اصرار کرد و گفت که کارهایت را بگو، من موضوعی را مطرح نکردم تا اینکه با لحن خاص خودش گفت اصلا «چرا اینجایی؟» آن موقع چون موقعیت را برای مطرح کردن موضوعات کاری مناسب ندیدم، گفتم «آمدم تو را ببینم اصلا»، بعد خندید و به ادامه کارهایش پرداخت و حتی از ناراحتی با حسین هم کمی بحث کرد. حسین پورجعفری سنگ صبور حاج قاسم بود و همه دلخوری‌هایش را حاج قاسم سر او خالی می‌کرد، اما حسین هیچ‌وقت به دل نمی‌گرفت و عاشقش بود. همه نسبت به ایشان این حس را داشتند. 🎤 راوی:: حسن پلارک دوست ۴۰ ساله حاج قاسم سلیمانی ادامه دارد............ 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin