چند لحظه با شهدا 🕑 همسرش می گفت: برگه ی مأموریتش را امضا نکرد تا نگویند مدافعان حرم برای پول می روند... 🌷 طرف‌داشت‌غیبت‌میکرد‌، بهش‌گفت:«شونه‌هاتودیدی..⁉️» گفت:«مگه‌چیشده؟🙆🏻‍♂» گفت:«یه‌کوله‌باری‌از‌گناهانِ ‌اون‌بنده‌خدا‌روشونه‌های‌توعه..!🚶🏻‍♂» 🌷 داشت‌روۍزمین‌چیزۍمےنوشت رفتندجلودیدندچندین‌متر‌بارهانوشتہ «حسیـــن» طورۍڪہ‌انگشتش‌زخم‌شده... پرسیدندحاجےچڪارمیکنے؟! گفت: ″چون‌میسرنیست‌من‌راڪام‌او عشق‌بازۍمیکنم‌بانام‌او 💔:)″ 🌷 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin