پیکر که دفن شد. صبح روز بعد خانواده‌اش نماز صبح را خواندند و رفتند زهرا(س) وقتی رسیدند جلوی ، یک‌سری محافظ که نمی‌شناختند، آمدند جلوی جمع را گرفتند. از حضور محافظ‌ها معلوم شد که آنجا هستند. گفتند ما خانواده‌ی شهید صیاد هستیم؛ تا گفتند خانواده شهید هستیم، گفتند بفرمایید. بعد، معلوم شد که آقا را آنجا بوده‌اند. خانواده‌ی صیاد به آقا گفتند: شما خیلی زود آمدید! آقا فرمودند: «من دلم برای صیادم تنگ شده» مگر چقدر گذشته بود؟ آقا دو روز قبل از ، صیاد را دیده بودند. یک روز هم از دفنش گذشته بود. آقا زودتر از زن و بچه‌ی‌ صیاد رفته بودند بالای سر مزار شهید صیاد شیرازی