▪️ صندلی چرخ‌دارش کنار یک لبهٔ سیمانی در خیابان گیر کرد. پسری به کمکش آمد. ناگهان صندلی چرخ‌دار واژگون شد. مرد جانباز با صورت زمین خورد. اشک در چشمانش حلقه زد و بلندبلند گریه کرد. پسرک با ناراحتی گفت: «آقا گریه نکن، به خدا من قصدی نداشتم!» مرد جانباز گفت: «من برای خودم گریه نمی‌کنم! حالا فهمیدم از روی اسب بدون دست زمین‌خوردن، چقدر سخته!» 🚩 اَيْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلآءَ