سلام بر تو روزی که به دنیا آمدی و شبی که به آسمانها رفتی سلام بر دستان پاک پدرت و قلب مقدس مادرت سلام بر نفس های تو در تمام روزهای زندگیت روزی که اولین قدم هایت را برداشتی،و شاید کسی ذوق نکرد، روزی که اولین کلمات تو در سر و صدای روزگار گم شد، روزی که با لباسهای کهنه ،اولین روز مدرسه ات را گذراندی، و همه ی ایامی که سخت میگذشت،اما باطعم نان حلال... سلام بر قلب بزرگ تو و همه ی آرزو هایت، همه ی رویاهایت، رویاهایی که فراتر از خودت بود، وسعت اقیانوس ها را داشت و آرامش آسمانها... شاید مانند دعاهای یک پدر پدری برای همه ی مظلومان در قفس؛ غزه،حلب یا آبادان ... برای تو چه فرقی میکند سلام بردستان تو، هربار که موهای یتیمی را نوازش کرد، اشک های دلتنگی را پاک کرد، و آغوشی میشد که بوی پدر میداد سلام بر چشمان تو هر بار که خندید در نگاه مظلومی، هر گاه که اخم کرد در چشم ظالمی و آن لحظه که به شوق شهادت اشک ریخت سلام بر شعری که شاعری نوشت... و آن شعر از جانی برآمده بود و برجان شیرین تو نشست؛ و با خود زمزمه اش میکردی، شاید در بیابان های دیرالزور، شاید زیر آفتاب اربیل، و شاید در شب های کردستان؛ (( کوه باشی ،سیل یا باران چه فرقی میکند سرو باشی، باد یا طوفان چه فرقی میکند مرز ها سهم زمین اند و تو سهم آسمان... آسمان شام با ایران چه فرقی میکند؟ قفل باید بشکند باید قفس را بشکنیم حصر الزهرا و آبادان چه فرقی میکند؟ مرز ما عشق است و هرجا اوست، آنجا خاک ماست هرکه را صبح شهادت نیست شام مرگ هست بی شهادت ،مرگ با خسران چه فرقی میکند؟)) و سلام بر فاطمه که برای تو مادری کرد در هور در قلب کانال ماهی وسط میدان مین... آری وقتی شما مادرها نبودید و بچه هاتان در خون غلط میزدند اوفاطمه را دید که مادری میکرد... "تقدیم به روح بلند شهید قاسم سلیمانی" ✍زینب امامی نژاد