『 بیٺالحسن 』
『 بیٺالحسن 』
بسیار کلنجار رفت ؛ اول با مرغابی ها ، بعد با میخ در .. هر کدام پرسیدند چرا ؟ آرام میگف : دلتنگ فاطمه
دلتنگ رخِ فاطمهاش بود علی:)💔