😔شکوه برای مظلومی به نام خدای من معبودا میخواهم چند جمله شِکوه کنم! شِکوه!؟ آری شِکوه اما نه از درد و رنج و محنت های زمانه که آنرا لازمه تلاش برای بهتر شدن و تکامل خود میدانم! نه از امراض روحی و جسمی فراوانی که به من عطا کردی که آنرا لازمه تقرب و آمرزش خود میدانم! بلکه شکوه من از زمانه ای است که در آن زیست میکنم! اُف بر این زمانه اُف بر این روزگار روزگاری که متنعمین از این نظام و انقلاب قدر آنرا نمی دانند و هر کدام میخواهند نیش و کنایه ای بر آن زده و خود را در قامت منتقد نظام گرفته و با نگاه مطلق انگارانه همه چیز را سیاه سیاه ببینند! چونان دیوی که بر پیکره مردم افتاده است! خدایا شکوه ام از دشمن نیست که او کارش این است! شکوه ام از دوستانی است که به نام عدالت علوی به جنگ علی زمانه آمده اند و هرکدام با تیرها و دشنه ها و نیزه ها و زبانشان ضربتی به او می زنند که مبادا از ثواب زدن او محروم مانند! خدایا سینه ام مالامال درد است. آخر چرا نمیخواهند بپذیرند، برای رسیدن به یک قله 5000 متری، آنهم در برف و بوران زمانه و توپ و ترکش و تحریم دیوان و دَدان! باید قدردان پیمودن دو هراز متر از آن و تثبیتش باشند و با اتکاء به نصرت و یاری تو، قرص و محکم به سمت مرحله سوم این قله و این انقلاب یعنی دولت اسلامی حرکت کنند!؟ چرا ناامیدانه میگویند: و لااقل رویش هایی چون شهید حججی را ببینند که شد بر ما! خدایا کاش میمردم و نمیدیدم آن دکتر عدالتخواه در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران، آنهم از شبکه افق، آنهم در حضور مجری انقلابی، آنهم در برنامه جهان آرا، آنگونه نظام را به مسلخ ببرد! کاش نبودم و نمیدیدم آن طلبه عدالتخواه هشتک، "آقا خوشش بیاید" درست کند! و اینگونه به نظام و علی زمانه ظلم کند! ای روزگار اُف اُف بر تو یا دهر اف لک