کلید روی در میاندازم، در را باز میکنم، بچه ها همه آماده و لباس پوشیده، منتظر پدرشان بودند که آنها را به میهمانی ببرد! وای خدای من چرا یادم نبود، ما امشب قرار میهمانی داشتیم!؟ آنقدر مشغله هایم زیاد بود که اصلا حواسم نبود امشب قرار است به میهمانی یک عزیز بسیار تا بسیار مهربان برویم! خدای من چه کنم! نه سر و رویم را اصلاح کردم، نه لباسم را اتو زدم، نه سوغاتی برای میزبان مهیا نمودم، نه... وای وای وای تا می آیم بهانه بیاورم که میمهانی را کنسل کنیم، بچه ها یادم می اندازند که میزبان پدر ماست، میزبان بسیار مهربان است و چشم به راه ما، او آنقدر لطف و کرم دارد که همه را حتی با روی سیاه و لباسی چروک و دستهای خالی هم می پذیرد! دوستان آنقدر مشغول دنیا بودیم که یادمان رفت به میهمانی مهربانترین مهربانان عالم، کریم ترین کریمان عالم، بخشنده ترین بخشندگان عالم، همو که خدا و رب ماست، دعوتیم! همه میهمانی خدا دعوتیم او منتظر است. رویمان سیاه، دستمان خالی، اما او میزبانی دیگر است! او همه را می پذیرد! خدایا آمدم با روی سیاه با دست خالی با کوله باری از گناه اما همه امیدم به لطف و رحمت توست. اللهم اغفر للمومنین و المومنات حلول ماه رمضان ماه میهمانی الهی را خدمت عزیزان تبریک عرض میکنم التماس دعا https://eitaa.com/Mohammad_Ali_Ranjbar