شاهد از غیب رسید! همین چند دقیقه قبل عزیزی زنگ زده به بنده و حسابی شاکی است می گوید قرار بوده ما در یک نقطه ای از شهر جمع شویم و اتوبوسها بیایند و سوار شویم و به سمت مرز حرکت کنیم تا برویم به سمت کربلا اما تماس گرفته اند که راهداری اجازه ورود اتوبوسها به شهر را نداده و باید بیایید ترمینال و از آنجا سوار شوید حال این بنده خدا به حقیر می گوید چرا اینطوری شده و کسی را در راهداری نمی شناسید که زنگ بزنید و این مشکل را حل کنید و بگویید اتوبوس بیاید داخل شهر! عرض کردم برادرم واقعا به خاطر این مساله کوچک باید زنگ بزنید و وقت من و خودتان را بگیرید خب مگر چقدر هزینه دارد که یک اسنپ بگیرید و بروید ترمینال لابد به خاطر مشکل ترافیک و سایر مسائل اجازه ورود این اتوبوسها به شهر داده نشده است میگه نه حالا شما یک آشنایی ندارید یا شماره ای که ما زنگ بزنیم راهداری و... این دقیقا همان مساله ایست که عرض کردم نمایندگان کلا اسیر این مطالبات در لحظه برخی از بزرگواران هستند یک بار خدمت یکی از نمایندگان بودیم برای بررسی یک طرح ملی در مدت زمانی که ما خدمت ایشان بودیم گوشی اش مدام زنگ می خورد و او جواب میداد و کل جلسه متاثر می شد گفتیم جواب نده گفت اگر جواب ندهم دفعه بعد به من رای نمی دهند! گفتیم خب چی می خواهند گفت یکی گاوش مریضه یکی بچه اش یکی با پسرش دعوایش شده یکی با همسایه اش یکی جوی آبش خراب شده یکی ماشینش و و و گفتم خب پس فرق تو با نماینده شهر و روستا و یا دهدار و بخشدار و فرماندار چیست؟ گفت والا اینرا به موکلین و رای دهندگان بگویید نه به من! من که می خواهم وظایف ملی و بزرگتر را انجام دهم منتها اگر جواب ندهم از دید این مردم نماینده خوبی نیستم و دور بعد به من رای نمی دهند! بنده هم مجبورم به دهدار و بخشدار و فلان مدیر مدام گیر بدهم که هوای فلانی ها را داشته باش! حال برخی مواقع مجبورم برای رای آوری که لازمه اش خرج هنگفتی است هوای برخی سرمایه داران و حامیان مالی ام را هم داشته باشم! که لازمه اش دخالت در جزئی ترین امور اجرایی است! به نظرتان با این فضا آیا می شود نماینده خوبی بود؟! یا باید ابتدا قدری روی اصلاح ساختارها و رویه ها و فرهنگ مطالبات کار کرد و دقیق برای مردم روشن کرد که وظایف هر کدام از سطوح چیست و چگونه است! ✍️ م.ع. رنجبر