از تروریسم جانی سال 60 تا تروریسم مالی سال 97 (تحلیلی بر حوادث این روزهای کشور) بعد از ضربه اساسی که آمریکا از انقلاب ما خورد و نتوانست شاه را در قدرت نگه دارد، خیلی سریع پروژه نفوذ کلید خود، پروژه ای که بر اساس آن نفوذ تشکیلاتی و جریانی در مراکز تصمیم سازی و تصمیم گیری جمهوری اسلامی ایران، در دستور کار قرار گرفت! آنها از طریق نفوذی های خود تقریبا در همه مراکز تصمیم گیری و تصمیم سازی نفوذ کردند، تا جاییکه تا نهاد قوه مجریه ما هم پیش رفتند. و مهمتر از آن در بین گروه های نخبه و دانشجوی انقلابی ما نیز نفوذ کردند، البته نفوذ ساختاری در بین نیروهای نظامی و انتظامی هم که از قبل انقلاب داشتند و بعد از انقلاب تا آن زمان هنوز پاکسازی اساسی نشده بود. این پروژه نفوذ آنچنان کارساز بود که توانستند با جهت دهی دانشجویان و بدون اطلاع حضرت امام، دانشجویان را با هدایت موسوی خویینی ها به سمت سفارت خودشان سوق دهند تا با تسخیر سفارت از طرف دانشجویان، بهانه حمله به خاک ایران فراهم شود! همین گونه هم شد، موسوی خویینی ها در خاطراتش میگوید من صلاح ندیدم که امام را از این تصمیمان مطلع کنیم👈 (http://yon.ir/Bs0jP) با حمله این دانشجویان به سفارت، بهانه مورد نیاز آمریکا فراهم شد، تیم های نفوذی دیگر در مراکز سیاسی و نظامی هم آماده شدند تا به کمک حمله نظامی آمریکا به صحرای طبس و بعد هم حمله به تهران، کار نظام را یکسره کنند! اما امام بزرگوار ما با استراتژی اتکاء به نصرت الهی_مردمی این تهدید به شدت فراگیر داخلی و خارجی را تبدیل به یک فرصت عظیم برای آقایی ایران و شکست هیمنه آمریکا کردند. چونکه بعد از حضور یادگار امام و بعد هم رهبری عزیز در محل سفارت و گزارشات به امام که اینجا لانه جاسوسی بوده و نه سفارت، حضرت امام این کار دانشجویان را تایید کردند و آنرا انقلاب دوم نامیدند! (عنایت داشته باشید این دانشجویان میوه را کمی زودتر از موعد چیدند و خلاف نظر امام اینکار را کردند اما امام بزرگوار ما این بحران را به خوبی مدیریت کردند) این استراتژی اتکاء به نصرت الهی- مردمی، هم آمریکا را در طبس ضایع کرد و هم باعث شد آرام آرام ما با بازخوانی اسناد و پهن کردن تورهای امنیتی، نیروهای نفوذی و جریانات نفوذی تعبیه شده در دستگاه های کشور که قصد ایجاد بحران های امنیتی در حوزه امنیت جانی را داشتند، شناسایی کنیم. تیم های نفوذی وقتی عرصه را تنگ دیدند، شروع به فعالیت بیشتر و گسترده تر کردند تا بلکه بتوانند از آخرین روزنه ها و آخرین امیدشان برای ضربه زدن به انقلاب استفاده کنند. اوج این فعالیت را در سال شصت مشاهده میکنیم، به این ترورها و تاریخشان توجه کنید: 1.ششم تیرماه سال ، ترور آیت الله سید علی خامنه ای 2. هفتم تیرماه سال ، ترورشهید بهشتی و 72 تن از اعضای حزب جمهوری 3.چهاردهم مردادماه سال ، ترور شهید آیت 4. هشتم شهریور ماه سال ، ترور شهید باهنر و شهید رجایی و تمام اعضای هیات دولت 5. چهاردهم شهریور ماه سال ، ترور شهید قدوسی 6. بیستم شهریور ماه سال ، ترور آیت الله مدنی 7. هفتم مهرماه سال ، ترور شهید هاشمی نژاد 8. بیستم آذرماه سال ، ترور آیت الله دستغیب به تاریخ این ترورها خوب دقت کنید، از ششم تیرماه تا بیستم آذرماه سال شصت، تقریبا در یک فاصله شش ماهه قریب به صد نفر از شخصیت های تراز اول و تاثیر گذار انقلاب را ترور کردند، به این ها اضافه کنید ترورهای کور و ناامنی های سراسر کشور را و از همه بالاتر اضافه کنید درگیری ما در جبهه جنگ با صدام حمایت شده از سوی تمام دنیا تقریبا در آن ایام باید هر ساعت منتظر یک ترور و منتظر یک بی نظمی و بی ثباتی در کشور می بودیم، عده ای کاملا ناامید، کاملا افسرده و آماده تسلیم! عده ای اما به رهبری امام کاملا امیدوار به نصرت الهی_مردمی، قرص و محکم ایستادند تا از آن وضعیت به شدت بحرانی خارج شدیم و همه آنها را تبدیل به فرصت نشان دادن اقتدار و بزرگی خودمان کردیم. پایان بخش اول ادامه دارد...