دل برآمده ای از اخبار این روزها📝: مادرانه ای برای تو، نبیله جان❤️ هفت روز از ورودت به این دنیا میگذشت، از همان ابتدا جانت عجین شد با صدای تیر و بمب و مرگ... فرصت نشد زیبایی های دنیا را ببینی، شاید هم خوب شد که بیشتر نماندی... خواستم برایت بنویسم همه ی آدم های دنیا بی رحم نیستند، نشد سلیمانی را ببینی، مرد بود نبیله جان، مرد بود... این شب ها دم گوش دخترم قبل از اینکه در آغوش رویا غرق شود برای تو و همه ی کودکان سلام میرسانم... ایمان دارم که حالا در آغوشِ رباب آرام گرفته ای... رباب مادرِ خوبی برایت میشود، مادری را بلد است هرچند شش ماه مادری کرد. نبیله جان، مانند معنای اسمت پاکدامن و نجیبی این را از جز جز صورت پف کرده ات میتوان فهمید. این شب ها آتشی عجیب در دلم زبانه میکشد، دست های نوزادم را به یادت میبوسم و از خدا میخواهم که در آن دنیا تو را برای ثانیه ای در آغوش بکشم و بگویم: شرمنده ام که نتوانستم برای تو و هم وطن هایت کاری کنم. ف. ب @Bkh_Qom