◦•●◉✿ اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُِ ✿◉●•◦ ●خیلی، بَدَن بابا تو رفتی‌و تو خیمهٔ ما اومدن، بابا خیلی، بَدَن بابا چرا جلو عروسکم مارو، زدن بابا ■تو رفتی‌و طناب به گردنم زدن، بابا منو زدن، عروسک منم زدن، بابا ★اشکای، عروسکِ، منو ندیدن اشکای منم همینطور موهای، عروسک منو کشیدن موهای منم همینطور ●با ما، چه بد کردن تو خیمه جانمازتو بابا، لگد کردن با ما، چه بد کردن چادر نماز عمه‌مو اینا، لگد کردن ■تو زدن دختر تو کم نمی ذاشت، بابا از روی چادرم پاشو بر نمی داشت، بابا ★دستای مخدرات، می لرزیدن دستای منم همینطور خلخال از پای همه، می‌دزدیدن از پای منم همینطور ●خیلی، می ترسیدم از ناقه افتاده بودم، هیچی، نمی‌دیدم خیلی، می ترسیدم همین که زجر اومد دیگه چیزی، نفهمیدم ■هنوز صدای خنده‌هاش تو گوشمه، بابا هنوز جای تازیونه رو دوشمه، بابا ★بازوی، مادرتو شکستن بازوی منم همینطور پهلوی، مادرتو شکستن پهلوی منم همینطور ............................................ ●بابایی، نبودی پرم رو شکستن اینقدره، بد زدند سرم رو شکستن بابایی، مارو توی کوچه کشوندن تو آتیش، همه موهام رو سوزوندن ■وای از منو، این سلسله پاهای طفلت شده پُر آبله زجر لعین، هی میزنه من رو به همراهیِ با حرمله ●بابایی اومدی ولی خیلی دیره بابایی دختر تو داره میمیره بابایی زجر بی‌حیا چقدر حسوده بابایی صورتم سیاهِ و کبوده ■من رو زدن، این دشمنا خوردم زمین من، وسط کوچه‌ها با ضربِ پا، با ضربِ دست جوری به من زد سر و دستم شکست ✅متن اشعار کربلایی امیر برومند 🗒 ┈┉┅❀💠 ⃟ ⃟✍❀┅┉┈ @Boroumand_Matn ┈┉┅❀✍ ⃟ ⃟💠❀┅┉┈ کانال ویژه کربلایی امیر برومند @amirboroumand_chaanel