✅حاج احمد انصاری (فرزند آیت الله انصاری همدانی)می گوید:
🔻سید درویشی بود به نام سید علی و اهل سبزوار بود.یک روز آن درویش آمد سراغ بنده و شروع کرد از مکنونات و وضعیت من صحبت کردن که تو فرزند کی هستی و خودت اینطور هستی و غیره ...، من هرچه فکر میکردم، او فکر مرا می خواند و بیان می کرد!
🔹خواستم پیشنهاد کنم بیاید منزل ما، خودش فهمید و گفت:
🔻نه من نمی آیم چون پدر شما قدرت زیادی دارد و هرچه دارم از دستم می گیرد.
ایشان از قبل مکاتباتی با پدرم داشت و ابوی هم جواب می دادند.
🔹بعدها پدرم می فرمود:
🔻کسانی هستند که در اثر کوشش، زحمت و ذکرهای طولانی یک چیزهایی به ایشان می دهند، حتی ممکن است بتوانند تصرف در اشخاص بکنند، اما اینها موقت است، گول این حرف ها را نخور، اینها زودگذر است و تا لب گور بیشتر با آن ها نیست، شیفته ی اینها نشو.