💕💕💕💕💕💕
💕💕💕💕💕
💕💕💕💕
💕💕💕
💕💕
💕
#مجنون_تواَم🥰
#پارت_880
_پس به جز این فیلمهای نرم و لطیف چهارتا فیلم ترکی و هندی هم دیدی؟
طلبکار نگاهش کردم:
_هیچ ربطی به هیچ فیلمی نداره،
همیشه دوست داشتم این کارو بکنم،
هرچند حتی رقصمم خوب نیست!
گفتم و راه افتادم،
به سمت در رفتم و پشت در شیشه ای به تماشای بارون که حالا داشت اوج میگرفت ایستادم،
به قول معین بهار برای رسیدن عجله داشت و حال و هوای بیرون زیادی خوب بود که واسه چند ثانیه هم که شده همه چیز و یادم رفت و فقط تماشا کردم و درست تو همین لحظه ها حضور معین و پشت سرم حس کردم،
درست پشت سرم ایستاده بود که سرش و جلو آورد و تو گوشم لب زد:
_بااینکه هنوز زمستونه اما فکر میکنم میتونیم کاری که دوست داری و باهم انجام بدیم...
سکوت کرده بودم که ادامه داد:
_من حدس میزنم همیشه دوست داشتی یه رقص دونفره زیربارون داشته باشی که اگه غیراز این بود تا الان هزار بار این کار و انجام داده بودی،هزار بار تنهایی رقصیده بودی!
نیمرخ صورتم به سمتش چرخید:
_یعنی میخوای من باهات برقصم؟
آروم سر تکون داد:
_میخوام باهم برقصیم،
زیر بارون همونجور که دوست داری!