در مانده ام ... بقیع‌خاک‌پوک‌و‌ تردی دارد. باران بزند ، گل می شود. ورِ کشاورززاده ذهنم می‌گوید: "این همه برای کبوترها گندم می ریزند، چرا سبز نمی‌شوند؟ چرا بقیع گندمزار نمی شود؟" ورِ شاعر ذهنم می گوید : "سالهاست بر خاکش اشک شور ریخته، توقع داری چیزی سبز شود؟ تو می‌دانی چندتا دل اینجا جا مانده؟" ----------------------------- j๑ïท➺°.•| @Cherikiyon